درخشش ابدی یک ذهن پاک- نوشته‌های مصطفی انصافی

انتشار نوشته‌های این پایگاه با ذکر نام نویسنده بلامانع است.

درخشش ابدی یک ذهن پاک- نوشته‌های مصطفی انصافی

انتشار نوشته‌های این پایگاه با ذکر نام نویسنده بلامانع است.

راویان روایت تو

تحلیلی بر شخصیت‌های رمان «خاطرات اردی‌بهشت» (جعفر مدرس صادقی)
میلاد واصلی

«خاطرات اردی‌بهشت» مانند کوه یخ است. مطمئن به خود، به کشتی، از کنار تکه‌ی یخ عبور می‌کنی و کوه یخ زیر آب غافلگیرت می‌کند. «خاطرات اردی‌بهشت» داستانی سرراست دارد. پیرمردی قصد ثبت خاطرات خود می‌کند. در این میان آدم‌ها و موقعیت‌ها نیز روایت می‌شوند و اتفاق از همین جا آغاز می‌شود.

به کوه یخ آدم‌ها و موقعیت‌ها برخورده‌ایم. برای گذشتن از کوه یخ داستان باید آن را به تکه‌های کوچک تبدیل کرد. آدم‌ها و موقعیت‌ها. آدم‌های داستان، زندگی روزمره و معمولی دارند. امر خاصی در آن‌ها دیده نمی‌شود. همین‌ها اما، وقتی مقابل «راوی/پیرمرد» قرار می‌گیرند، به طور عجیبی تغییر نقش و ماهیت می‌دهند. مردهای داستان به پیرمرد شبیه شده، به تدریج خود پیرمرد می‌شوند.

زن ها هم، از قالب خود بیرون آمده، خود دیگری می‌شوند. آن چه باعث این امر می‌شود، شباهت‌ها و تفاوت‌های موجود میان آدم‌های داستان با راوی و یکدیگر است. امری که ابتدا احساس مکمل هم بودن را موجب شده، به یکی شدن با راوی و یکدیگر می‌انجامد. پیرمرد برای کامل کردن روایت و تصویرش هر بار در قالب و نقش تازه‌ای می‌رود و تصویر دیگری از خود نشان می‌دهد و ما هر دفعه روایت او را باید در شخص دیگری جست‌وجو کنیم. یک بار طاها، یک بار همسر نوشین، یک بار پدر نوشین و در آخر اردشیر.

در کنار پیرمرد، نوشین مهم‌ترین آدم داستان است. نوشین امتداد تهمینه است. رابطه‌ی نوشین و همسرش، همان رابطه‌ی نوشین با پیرمرد است. هردو نویسنده هستند و شرح ماجراهای خود با زن‌های مختلف را نوشته و از نوشین می‌خواهند آن‌ها را تایپ کند.

پیرمرد ادامه‌ی زندگی شکست‌خورده‌ی خود با همسرش را در تهمینه دنبال می‌کند. تهمینه گاه نقش همسرمعشوقو گاه نقش یک همراه را بازی می‌کند. پیرمرد تهمینه را برای خود می‌خواهد. برای همین است شاید که از همسر تهمینه جز اینکه در یک شرکت کار می‌کند چیز دیگری در روایت پیرمرد وجود ندارد. مردی که دیر به خانه می‌آید و خسته، زود به خواب می‌رود. در تصویری که پیرمرد به ما می‌دهد انگار تهمینه و همسرش هیچ گاه با هم نیستند. پیرمرد لذت کامجویی از تهمینه را برای خود می‌خواهد. خواسته‌ای که ناکام می‌ماند و پیرمرد آن را در رابطه با آذر و نوشین، دوست‌های تهمینه پیگیری می‌کند. با آذر ناموفق است. با نوشین نیز ناقص می‌ماند به همین علت اردشیر سر از روایت پیرمرد درمی‌آورد. اردشیر مانند پیرمرد هنرمند است. حالا او نقاش باشد و پیرمرد، نویسنده. اردشیر جسارت پیرمرد را نیز دارد. تنها فرقِ آن دو، تواناییِ کامجویی اردشیر از نوشین است. امری که پیرمرد از آن ناتوان است و نوشین به این امر اشاره می‌کند. در روایات پیرمرد، سه واقعه‌ی مهم وجود دارد که در آن روایتِ پیرمرد با آدم‌ها فرق دارد. یکی واقعه‌ی آرایشگاه و دو دیگر، روایت درگیری با طاها. این سه واقعه، نشان می‌دهد پیرمرد واقعه‌ها را آن گونه که دوست دارد بازسازی می‌کند. سه اتفاق مهم دیگر در داستان،مردن پیرمرد است. یک بار در استخر، یک بار در درگیری اول با طاها، دفعه‌ی سوم نیز در درگیری با طاها. در دوبار اول امید روایت را زنده نگه می‌داردو بار سوم راوی برای ادامه‌ی روایت خود طاها را قربانی می‌کند.

در آخر می‌توان گفت پیرمرد عصاره‌ی همه‌ی مردهای داستان است، و نوشین نیز عصاره‌ی همه‌ی زنان داستان و پیرمرد برای نوشین است که شروع به بازسازی و ساختن همه‌ی این روایات می‌کند. نوشین امتداد همه‌ی شکست‌ها و کامجویی‌های پیرمرد با زنان دیگر است. نوشین قرار است نتیجه‌ی همه‌ی زندگی پیرمرد باشد.

*عنوان برگرفته از داستانی نوشته‌ی سعید عباسپور 

 

این یادداشت پیش از این در تاریخ 5 آبان 1393، در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شده است.

نظرات 1 + ارسال نظر
اکبرامیری دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 12:34

باسلام.بسیارعالی بود.ممنون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد